آوش و آویساآوش و آویسا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

تیتان و میتان

به سلامتی پدر...

پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . . اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی . . .دست . . . همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . . فقط !! مثل « دست پدر » به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره . قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!! در خانه باز شد ، کودک شادمان به سمت در دوید ، مرد باز هم دست...
30 خرداد 1392

به سلامتی پدر...

پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست . . . اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند و با وجود همه مشکلات ، به تو لبخند زد تا تو دلگرم شوی .  . .دست . . . همیشه به معنای آغوش نیست ، گاهی ؛ فقط امنیت است . . . فقط !! مثل « دست پدر »   به سلامتی پدری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ، وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره . قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!   در خانه باز شد ، کودک شادمان به سمت در دوید ، مر...
30 خرداد 1392

3 ماهه که زمینی شدید مبارکــــــــــــــــــــ

سلام نی نی گولوهای من و بابا ..سومین ماهگردتون مبارک نمیدونید که چقدر زود دارید بزرگ میشید. لپ کشونی و لوس شدید امروز برای اولین بار سوار بر کالسکتون رفتیم فروشگاه.. همه نگاتون میکنن انگار که چیز عجیبی دیدن البته با کلی ذوق بعضی ها ابراز همدردی میکنن و میگن خدا صبرتون بده, بعضی ها کلی ذوق زده میشن میگن کاش ما هم دو قلو داشتیم خلاصه همه به هم نشونتون میدن انگار که موجودات فضایی دیدن و ما هم از عکس العمل دیگران خندمون میگیره.. خلاصه اینکه هر روز داریم چیزای جدیدی رو با شما تجربه میکنیم ..امروز یه جغجغه براتون خریدم آوش کلی با صداش خندید و اویسا هم تعجب کرد که این چیه دیگه فکر کنم یکم بهش برخورد اینم عکسش ...
15 خرداد 1392

3 ماهه که زمینی شدید مبارکــــــــــــــــــــ

سلام نی نی گولوهای من و بابا ..سومین ماهگردتون مبارک نمیدونید که چقدر زود دارید بزرگ میشید. لپ کشونی و لوس شدید امروز برای اولین بار سوار بر کالسکتون رفتیم فروشگاه.. همه نگاتون میکنن انگار که چیز عجیبی دیدن البته با کلی ذوق بعضی ها ابراز همدردی میکنن و میگن خدا صبرتون بده, بعضی ها کلی ذوق زده میشن میگن کاش ما هم دو قلو داشتیم خلاصه همه به هم نشونتون میدن انگار که موجودات فضایی دیدن و ما هم از عکس العمل دیگران خندمون میگیره.. خلاصه اینکه هر روز داریم چیزای جدیدی رو با شما تجربه میکنیم ..امروز یه جغجغه براتون خریدم آوش کلی با صداش خندید و اویسا هم تعجب کرد که این چیه دیگه فکر کنم یکم بهش برخورد اینم عکسش   ...
15 خرداد 1392